Web Analytics Made Easy - Statcounter

قرار گفتگو با قاسم جعفری را در پردیس تئاتر شهرزاد گذاشتیم. مکانی که این شب‌ها میزبان هفت نمایش متنوع از هنرمندان مختلف است. فیلمساز پرکار تلویزیون در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 که پرمخاطب‌ترین سریال‌های تلویزیونی در سال‌های اخیر، این روزها به‌شدت نسبت به مدیریت حاکم در صدا و سیما معترض است و متهم ردیف اول این اتفاق را عزت‌الله ضرغامی می‌داند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
دیگر علاقه‌ای به کار در تلویزیون ندارد و ترجیح می‌دهد علایقش را در سینما دنبال کند.
به گزارش صدای ایران از ماهنامه نزدیک، گفتگوی ما یک شب قبل از سفر او به گواتر سیستان و بلوچستان (جایی که قرار است بخش اعظم لوکیشن‌های فیلم سینمایی جدیدش باشد) در پردیس تئاتر شهرزاد انجام شد؛ او به‌رغم اینکه می‌گوید تئاتر را دوست دارد و از تماشای آن لذت می‌برد، اما تمایلی به کارگردانی در این حوزه ندارد.
چه اتفاقی افتاد که تلویزیون درست در زمانی که با حجم قابل توجهی از رقبای رسانه‌ای رو به رو بود، یکی از موفق‌ترین سریال‌سازانش را از دست داد و شما ممنوع الکار شدید؟
این مسئله قبلا هم برای من اتفاق افتاده بود. در سال‌های ابتدایی دهه80 بعد از ساخت خط قرمز و شب آفتابی، من به همراه 11 نفر دیگر (از جمله آقای صالح علا، شجاع نوری، مرحوم اینانلو، مرحوم علیقلی، مسعودرسام و ...) ممنوع‌الکار شدیم. یک گزارش در روزنامه کیهان منتشر شد و ما را متهم به طرح توطئه کردند که چمدانی پر از دلار به ایران آمده و ما هم به واسطه همین پول فیلم ضد نظام ساختیم! این طور شد که مرا در اوج و بر مبنای یک اتهام اثبات نشده یک سال و نیم ممنوع الفعالیت کردند.
یعنی بر اساس همان گزارش کیهان؟
هم این گزارش و هم اعتراف فردی که....زنش مهرانگیز کار مهمتر از خودش بود... ولش کن. بگذریم.
این ممنوع الکاری دوم که طولانی مدت هم شده چطور رخ داد؟
ما در اصل مورد ظلم خودمان واقع شده‌ایم. منظورم ظلمی است که در حق ما شد. از طرف انسان‌های نادانی که هیچ شناختی از رسانه نداشتند و نادان‌ترین آنها هم شخصی بود به نام عزت‌الله ضرغامی که از همان ابتدا اشتباهی بود و در حد و اندازه آن جایگاه نبود.
در زمان آقای لاریجانی ایشان با منِ فیلمساز در دفترش جلسه می‌گذاشت و درباره سریال خط قرمز با من حرف می‌زد و بحث می‌کردیم. اختلاف من با آقای ضرغامی هم از همین جا شروع شد. ابتدا در زمان ساخت سریال «از نفس افتاده» که مربوط به روزهای انقلاب57 بود با هم به مشکل خوردیم و بعد هم به خاطر عدم پخش تیزرهای فیلم سینمایی «دختران» نامه‌ای اعتراضی به ایشان نوشتم که شما با محدود کردن ما و گرفتن امکان رقابت، ما را حذف کردید و طراحی شما باعث شد که خیلی ازفیلمسازان ما بدون هیچ رقابتی عرصه را به رقبای آنورمرزی واگذار کنیم. من آن نامه را به عنوان پدردخترانی ازجمله دخترخودم شهرزاد نوشتم که فیلم دختران ساخته من باموضوع دختران درآستانه بلوغ اکران شده بود. جنگی را تصور کنید که بدون هیچ مبارزه‌ای خودتان را نابود کنید. ما شدیم مثل غواصانی که دست و پایشان را بستند و زنده به گورشان کردند. بعد از این نامه که انعکاس گسترده‌ای داشت، رسما ممنوع‌الکار شدم.
یکی از مشکلات سازمان‌های دولتی از تلویزیون گرفته تا سینما این است که با تغییر یک مدیر تغییری در شرایط به وجود نمی‌آید و معمولا همان مسیر قبلی ادامه پیدا می‌کند. چطور میان دوره لاریجانی و ضرغامی این قدر فرق قائلید؟
مدیران دوره لاریجانی خط‌مشی و برنامه‌ریزی بهتری داشتند. فرهیخته بودند، درک رسانه‌ای داشتند، اهل مطالعه بودند و فیلم می‌دیدند. اما مدیران بعد از آنها لیاقت مدیریت و درک درستی از رسانه نداشتند! مدیران فعلی اصلا نمی‌دانند اتاق فکر چیست!؟ هیچ ایده و فکری از خودشان ندارند. فیلمساز ایده را می‌برد. اگر خوششان بیاید اول شرط گذاشته و خودشان شریک کار می‌شوند و بعد حمایت می‌کنند و می‌سازند و اگر خوششان نیاید کنارش می‌گذارند. اتاق فکری وجود ندارد تا بررسی کند چه موضوعاتی نیاز امروز جامعه است.
کارکرد تلویزیون در زمان لاریجانی به این شکل بود که بازخورد جامعه را تحویل مخاطب می‌داد و مدیران، هم به فضای جامعه آگاه و هم دوراندیش بودند. خلاصه بگویم که امروز تلویزیون ما نه‌تنها دانشگاهی که حضرت امام به رسالت آن اشاره می کرد نیست که از اخبار آن تا برنامه‌های تلویزیونی همگی کهنه‌اند.
به نظرم کمی تند می‌روید. در دوره ضرغامی هم سریال‌های موفقی مثل در چشم باد، مختارنامه، یوسف پیامبر، وضعیت سفید و ... داشته‌ایم.
اساس تمام این سریال‌هایی که نام بردید در دوره آقای لاریجانی گذاشته شد به جز «وضعیت سفید». من منکر استثناهایی مثل کار خوب حمید نعمت‌اله نیستم، ولی چنین مجموعه‌هایی بیشتر حاصل استعداد و خلاقیت فردی است و نه یک برنامه‌ریزی هدفمند و هوشمندانه. لطمه‌ای که ضرغامی به تلویزیون زد جبران‌ناپذیر است.
ولی من همچنان فکر می‌کنم شما غلو می‌کنید و آش ضرغامی این قدرها هم که شما می‌گوئید شور نیست.
ما با همه وجود و با پوست و گوشتمان کار می‌کردیم، ولی امروز بدون اینکه قصد توهین به دیگر فیلمسازان را داشته باشم، کار در تلویزیون یک جور کاسبی شده و خبری از کار هنری نیست. فیلمسازی را می‌شناسم که با افتخار می‌گوید اصلا فیلمنامه نمی‌خواند و با یک بازیگردان وچنددستیارسالی دو سه کار تلویزیونی می‌کند. به همین دلیل است که هنوز هم بعد از سال‌ها که مسافری از هند بارها و بارها از تلویزیون پخش شده، مردم همچنان پای تکرار آن می‌نشینند و تماشایش می‌کنند.
شما ببینید سیروس مقدم که روزگاری سریال‌های خوبی می‌ساخت، امروز مثل یک سری‌دوز کار می‌کند. برایش فرقی ندارد پایتخت بسازد یا میکائیل!؟ هر چه باشد می‌سازد! قصه‌ای را به او می‌دهند و او هم مثل یک بساز و بفروش آن را می‌سازد. بسیاری از سریال‌های این سال‌ها به نظرم اصلا نیازی به کارگردان ندارند. مثل یک جوک بامزه گفته و به سرعت فراموش می‌شوند
همان زمان که سیروس مقدم پلیس جوان را با هزینه میلیاردی ساخت، من خط قرمز را با 80 میلیون ساختم و بدون اینکه سوپراستاری داشته باشد، پربیننده‌تر از آن شد. در جشن سالگرد تاسیس شبکه 3 که بهترین‌های هرسال را را انتخاب کردند ما 9 جایزه به انتخاب مردم گرفتیم و پلیس جوان تنها جایزه بهترین بازیگر زن را برای خانم مریلا زارعی برد. علتش هم این بود که سریال من بازیگر اصلی زن نداشت وگرنه جایزه آن هم نصیب ما می‌شد!
بین دوران ضرغامی، سرافراز و علی عسگری فرقی نمی‌گذارید
سرافزار به‌درستی فهمید که آدم این جایگاه نیست و رفت، به همین دلیل شایسته تقدیر است. همین که فهمید نمی‌تواند تغییری به وجود بیاورد به جای اینکه ده سال بماند، در همان سال دوم ترجیح داد برود. این حرکت خیلی قابل احترام است.
صحبت از «مسافری از هند» شد که پخش مجدد آن تازه به پایان رسیده است. به نظر شما چه مولفه‌ای باعث این همه استقبال شد که حتی خبر پخش مجدد آن هم در قالب یک خبر در روزنامه‌ها و فضای مجازی منتشر شد؟
«مسافری از هند» حاصل ممنوع‌الکاری من بعد از خط قرمز است. بعد از این اتفاق مدتی در هند زندگی کردم. یک روز بعدنمازظهرکه از مسجد بیرون آمدم از مترجمم که فردی هندو مذهب بود پرسیدم چرا در اینجا مسجد و کلیسا و معبد همه در کنارهم قراردارند. پردیب چوهان جمله‌ای را از گاندی نقل کرد که خدا نوک قله است و ادیان الهی راه‌های مختلف رسیدن به خدا هستند. این جمله (که من در مسافری از هند به کار بردم) ایده ابتدایی ساخت این مجموعه شد.
ما آمدیم و در بستر یک قصه عاشقانه و بر اساس اسطوره‌های هندی (راما و سیتا) مسلمانی شناسنامه‌ای را نقد کردیم و گفتیم مسلمانی تنها به شناسنامه و اسم نیست و مسلمان واقعی نیاز به کشف و شهود دارد. سعی کردیم این شعار را همراه با شعور برای مخاطب ارائه کنیم و بگوییم باید راجع به دینمان تحقیق کنیم تا مسلمان واقعی باشیم.
بعد از یک فیلم پرشور و هیجان جوانانه در فضای سرسبز شمال، ساخت یک سریال آپارتمانی مثل مسافری از هند ریسک نبود؟
تا به حال در عمر حرفه‌ای‌ام حتی یک بار هم اتفاق نیفتاده که فیلمنامه‌ای را کامل تحویل بگیرم و آن را بسازم. همه کارهایم را خودم از صفر تا صد انجام داده‌ام. بالطبع چنین کاری به دل می‌نشیند. هیچ وقت علاقه‌ای به تکرار نداشته‌ام. به همین خاطر هم موفق‌ترین کارهایم «خط قرمز»، «مسافری از هند» و «کمکم کن» نه از لحاظ موضوع و نه از لحاظ فرم و ساختار هیچ ارتباطی به هم ندارند.کارهایی بوده که درفرم کلی شبیه خط قرمزیاآثاردیگرم باشدومن ترجیح دادم آن کارگردانی سریال را به دیگری بسپارم مثل تب سرد یاپول کثیف و...وخودم درمقام تهیه کننده درکنارکارباشم، معتقدم اگر با برنامه‌‌ریزی و ایده‌های خلاقانه فیلم ویاسریال بسازیم و برای سلیقه مردم احترام قایل باشیم حتما موفق می‌شویم. این چیزی است که امروز در تلویزیون وجود ندارد. هنوز فیلمنامه نوشته نشده، بر اساس یک طرح و ایده ابتدایی بازیگر انتخاب می‌کنند.
گفتید مسافری از هند حاصل ممنوع‌الکاری شما بود. یعنی اگر ممنوع‌الکار نشده بودید، مسافری از هند را نساخته بودید؟
بله، اگر ممنوع‌الکار نمی‌شدم مسافری از هند ساخته نمی‌شد. کلا ممنوع‌الکاری برای من پیامدهای خوبی داشته است.
این اتفاقات خوب شامل شرایط امروز شما هم می‌شود؟
بله. این روزها بیشتر در کنار خانواده‌ام هستم، به بچه‌هایم می‌رسم، سفر می‌روم و دنیا را می‌گردم. گاهی در زندگی نشانه‌هایی می‌بینی که حس می‌کنی چقدر خوب است که یک وقت‌هایی (که برای من الان درتلویزیون نزدیک یک دهه شده) ممنوع‌الکار بشوی! ولی وقتی کلی نگاه می‌کنی، حسرت می‌خوری که چرا در دوره‌ای که مثل یک سرباز کاردان و حرفه‌ای همه چیز را بلد بودی و آداب مبارزه را آموخته بودی و نوبت حضورت در خط مقدم بود، تو را محدود کردند.
امروز وقتی می‌بینم چه فراوانند کسانی که تنها بر اساس نیاز مالی با تلویزیون کار می‌کنند، واقعا تأسف می‌خورم. من همیشه سعی کرده‌ام به‌روز باشم، فیلم ببینم و کاری را انجام بدهم که چیزی به من اضافه کند، ولی وقتی می‌بینم پیشنهادات همه سفارشی شده‌اند ترجیح می‌دهم این کارها را کارگردانهای دیگری که خیلی هایشان دستیاران خودم بوده اند انجام دهند.
«مسافری از هند» یک سریال با مضمون کاملا دینی بود، اما در زمان خودش رویکرد جدیدی داشت. این مسئله برایتان حاشیه درست نکرد؟
در زمان ساخت مسافری از هند چندین بار به مراکز مختلف احضار شدم که در باره محتوای سریال پاسخگو باشم. از قسمت چهارم احضار شدم که چرا این دختر هندی(سیتا) می‌گوید من مسلمان نمی‌شوم! می‌گفتم این یک سریال است. ابتدا باید چالشی را ایجاد کرد. در قسمت‌های بعدی همین فرد با تحقیق و مطالعه، مسلمانی ما را نقد می‌کند و می‌گوید که مسلمان واقعی کیست؟ این اتفاقات برای «تب سرد» هم که من تهیه‌کننده‌اش هم بودم به ‌نحو دیگری رخ داد. حتی در مورد «خط قرمز» می‌گفتند که تو با سریالت جوان‌ها را به فرار از مملکت تشویق می‌کنی و...
شما با «کمکم کن» پایه‌گذار سریال‌های ماورایی در تلویزیون بودید. در دوره ضرغامی ساخت این سریال‌ها در تلویزیون رونق داشت. چرا ناگهان ساخت این مجموعه‌ها متوقف شد؟
اولین دلیل بی‌برنامگی و نداشتن سواد رسانه‌ای مدیران تلویزیون بود و دلیل دوم خود سریال‌هایی بودند که با الگو گرفتن از «کمکم کن» ساخته شدند. مثلا «او یک فرشته بود» هم در محتوا و هم در ساخت از آنچه در «کمکم کن» ساخته بودیم و مدنظرمان بود، منحرف شد و دیگر کار به جایی رسید که آقایان عطای کار را به لقایش بخشیدند. یادم است که «کمکم کن» در آخرین ماه‌های حضور لاریجانی در تلویزیون تصویب و ساختش شروع شد..
حضور علیرضا برازش-مشاور مذهبی سریال‌هایتان- را چقدر در موفقیت فیلم‌هایتان دخیل می‌دانید؟
نقشی نداشتند. ایشان جزو اشتباهات زندگی من بود، چون تنها در حوزه کتاب و نشر آدم فرهیخته‌ای بود. من اولین بار در مسافری از هند از ایشان استفاده کردم، آن هم به سفارش جناب صافی مدیر و موسس شبکه سه. وی در حد اینکه چند کتاب و چند آیه قرآن را به ما معرفی کنند در سریال حضور داشتند.
اینکه می‌گفتند هنگام پخش «کمکم کن» در قم با طلبه‌ها به گفتگو نشسته و مانع از گسترش انتقادات به سریال شده‌اند، درست است؟
اصلا این طور نیست. ما خودمان ندانسته او را بزرگ کردیم تا جایی که به یکباره مدیریت شبکه یک سیما بدون هیچ پشتوانه‌ای به ایشان سپرده شد. گویا مجددا الان هم مدیر شبکه‌ای هستند! ایشان هیچ شناخت و درکی از مقوله فیلم و سینما نداشت. می‌توانست دو صفحه فیلمنامه را بخواند و بگوید مثلا دایی رامین چه کتابی را به سیتا معرفی کند. یادم هست در زمان پخش سریال که ماه رمضان بود، آقای پورحسین مدیروقت شبکه دوم سیما یک شب در میان زنگ می‌زد که امشب بروید مسجد ارگ. می‌گفتم چرا؟ می‌گفت حاج منصور دیشب یک مقدمه آمده و امشب می‌خواهد نسخه سریال را بپیچد! می‌رفتیم آنجا و آقای ارضی بالای منبر از ما تعریف می‌کرد و می‌گفت امشب فلانی و بهمانی آمده‌اند. شب بعد مدیر شبکه می‌گفت بروید برنامه مجلس حدادیان. ما می‌رفتیم آنجا. آقای حدادیان که شب قبل علیه سریال صحبت کرده و گفته بود که تلویزیون چرا وارد این حریم‌ها می‌شود، وقتی ما وارد خروجی یادگار امام شدیم دوستانشان با دو موتور1000 ما را اسکورت کردند و حمیدگودرزی نقش اول سریال را بردند بالای منبر! به ما شام مطبوعی هم دادند و نفری یک سکه هم هدیه مثلا!
چرا مثل برخی از همکارانتان به شبکه نمایش خانگی نرفتید؟
علاقه‌ای به کار در شبکه نمایش خانگی نداشتم، چون احساس می‌کردم باید از چیزهایی بگذرم.
چه چیزهایی؟
برای فروش یک دی وی دی باید به تماشاگر باج می‌دادم.
یعنی حسن فتحی در شهرزاد به تماشاگر باج داده؟
شنیدم که شهرزاد 1 سریال خوبی بود، اما دیدید که شهرزاد 2 چه فاجعه‌ای شد. مسلما در ادامه وضع بدتر هم می شود. احساس کردم در شبکه نمایش خانگی به تکرار می‌افتم و به همین خاطر هم با اینکه پیشنهاد کارداشتم، قبول نکردم.
از مجموعه‌های شبکه نمایش خانگی مجموعه‌ای را دوست داشته‌اید؟
«دندون طلا» کار خوب و شریف و ارزشمندی بود که متاسفانه دیده نشد.
کار کمال تبریزی چطور؟
فاجعه بود.
عاشقانه چطور؟
چند قسمت ابتدایی را دیدم. به نظرم باج دادنی که درباره‌اش حرف زدم اینجا اتفاق افتاد. سازندگان این مجموعه به خاطر جذب مخاطب مجبور شدند حریم‌هایی را بشکنند که با توجه به شناختی که از برخی آنها دارم می‌دانم که خودشان هم اعتقادی به آن نوع بی‌بند و باری در روابط ندارند.
یعنی نقدتان به محتوای سریال هست؟
بله. شما خودتان نقد ندارید؟
من که نباید جواب بدهم! فیلمنامه عاشقانه را دوست صمیمی شما علیرضا کاظمی پور نوشته است.
نه‌تنها علیرضا که منوچهر هادی هم از دوستان عزیز و قدیمی من است و کارش را با خود من شروع کرده؛ ولی من هیچ وقت فیلمی مغایر با اعتقاداتم نمی‌سازم. من روی بنیان خانواده تاکید دارم و به همین خاطر نمی‌توانم ارتباطات نامشروع یا مسئله‌دار را نشان بدهم و خیلی چیزهای دیگر که متاسفانه در این نوع سریال‌ها به وفور دیده می‌شود. من نمی‌توانم در فیلمم نشان بدهم که دختری با دوست پسرش به شمال می‌رود، چون فرداروز دخترم به من می‌گوید وقتی توی فیلمت هست چرا مرا منع می‌کنی؟ رطب خورده نمی‌تواند منع رطب کند. فیلمی نبوده که با آرمان‌ها و چهارچوب‌های زندگی شخصی من مطابق نبوده باشد و آن را ساخته باشم.
بنابراین تفاوت چندانی بین شبکه نمایش خانگی و تلویزیون نمی‌بینید و هر دو را ناموفق می‌دانید.
شبکه نمایش خانگی ظرفیت‌های خیلی خوبی دارد که متاسفانه تا امروز به دلیل عدم سیاست‌گذاری صحیح آن طور که باید از آنها استفاده نشده است. مجموعه‌ای بود که آقایی به نام نجفی ساخته بود. اسمش یادتان هست؟
آسپیرین؟
آره، دیده‌اید؟
دو قسمت اولش را دیدم.
من می‌گویم آدم یا کاری را نباید بکند و یا اگر کرد باید درست انجام بدهد. چه اتفاقی می‌افتد که چنین مجموعه‌های بی‌سر و تهی ساخته می‌شوند؟ غیر از نیاز مالی است؟ کمال تبریزی چرا باید «ابله» را بسازد؟ آن هم برای جایی که فقط مخاطب عام دارد.
سریال «شب آفتابی» هم خیلی حرف و حدیث داشت؛ زندان زنان در رسانه ملی و کتاب حماسه حسینی شهید مطهری و ...
نبش قبر می‌کنید شما هم... یادش به خیر... بله «شب آفتابی» به این دلیل که برای اولین‌بار در تلویزیون به شکل جدی و پروپیمان به زندان زنان ورود کرده بود دچار مشکل شد و حتی به این هم ایراد گرفتند که چرا این خانم(رزیتاغفاری) کتاب حماسه حسینی شهید مطهری را می‌خواند. بعد از آن هم دیگر تلویزیون هیچ وقت وارد آن فضاها و گنگ‌های زنانه نشد. البته این سریال، مشکل فیلم «زندان زنان» منیژه حکمت را که دو سال از ساختش می‌گذشت حل کرد.
چطور؟
گویا خانم حکمت رفت اعتراض کرد که وقتی در تلویزیون زندان زنان را نشان می‌دهند، چرا فیلم من باید توقیف باشد؟
دوست دارید کاری برای اولین بار توسط شما انجام شود؟ خیلی روی این اولین بار تاکید می‌کنید.
بله، من علاقه زیادی به ورود به فضاهای نو و تازه دارم. در سریال «غریبانه» اگر یادتان باشد برای اولین بار (باخنده) صحنه اعدام را با جزییات نشان دادم. آن زمان برخلاف امروز، واقعا فکر می‌کردیم. برای «کمکم کن» به ده‌ها مدل نمایش برزخ فکر کردیم. چیزی که الان اصلا معنا ندارد! یادم است اولین‌بار احسان خواجه‌امیری را به واسطه معرفی افشین یداللهی عزیز آوردم و اولین ترانه‌اش را برای کار من خواند. بماند که خیلی‌ها اولین‌بار جلوی دوربین فیلم و سریال‌های من رفته‌اند و شکرخدا امروز جزو بهترین‌ها هستند.
اگر بخواهم درباره سریال‌های شما صحبتم را جمع‌بندی کنم، دو مولفه مثبت و یک مولفه منفی دارند. معرفی چهره‌های جدید و جوان که تقریبا در تمام سریال‌های موفق شما وجود دارد و تنوع فضاهایی که کار کرده‌اید از ویژگی‌های مثبت سریال‌های شما هستند؛ اما به نظرم پیام‌های مد نظرتان را خیلی گل‌درشت بیان می‌کردید.
مشکل امروز بسیاری از فیلمسازان ما این است که نمی‌دانند برای چه مدیومی کار می‌کنند. وقتی داریم در باره مدیوم تلویزیون حرف می‌زنیم باید به مخاطب عام توجه کنیم.
این همان باج دادنی نیست که گفتید به خاطرش به شبکه نمایش خانگی نرفتید؟
نه باج دادن نیست. باج دادن یعنی پایین آوردن سطح کیفی کار. حرفم این است که وقتی برای مدیوم تلویزیون کار می‌کنید، باید برای خلق جذابیت برای تماشاگر از همه عناصری که دارید بهترین استفاده را ببرید. اتفاقا همین بار آخر وقتی سریال «مسافری از هند» را دوباره بعد گذشت 15 سال از ساخت دیدم، فکر کردم در چند صحنه می‌توانستم از تماشاگر گریه بگیرم، ولی این کار را نکردم.
سریالی هم داشتید که به هر علتی موفق به ساختش نشده باشید؟
قرار بود در لبنان سریالی بسازم که کاری عاشقانه-سیاسی بود. حتی با چند کمپانی خوب سوری و لبنانی مذاکرات جدی داشتیم و حضور عمرشریف در سریال قطعی بود، اما به خاطر اختلافی که با آقای ضرغامی پیش آمد ساختش منتفی شد. طرح و ایده ابتدایی سریال «وفا» که با نام «غریبه در شام» نوشته و تصویب شده بود مال من بود. من و کاظمی‌پور مدتی در سوریه و لبنان بودیم و پیش‌تولید سریال «غریبه در شام» را آغاز کردیم، ولی به خاطر نگاه مدیران وقت، ساخت آن عملی نشد و فیلمنامه را از ما گرفتند و با همان نام آقای لطیفی آن را ساخت و در زمان پخش به «وفا» تغییر نام داد. در طول این سال‌ها بارها پیشنهاد ساخت خط قرمز2 و مسافری از هند2 را داده‌اند، اما من قبول نکرده‌ام، چون به نظرم کار ابلهانه‌ای است. آخرین سریالی که از من البته به عنوان تهیه‌کننده در تلویزیون پخش شد «جاودانگی» بود که موضوعش زندگی شهید تندگویان ‌بود و صفر تا صدش در وزارت نفت و با بودجه آنها تولید شد، اما آن قدر در شبکه سه دچار ممیزی و مشکلات مختلف شد که در نهایت چیزی از سریال باقی نماند.
فیلم‌های سینمایی‌ای که ساخته‌اید به‌جز «بازنده» و «مجنون لیلی» همگی در گیشه شکست خوردند و فروش بسیار پایینی داشتند. چه اتفاقی می‌افتد که کارگردانی که سریال‌هایش بالای 90% تماشاگر دارند، در سینما شرایطش این قدر متفاوت است؟
من این ادعا را قبول ندارم. اتفاقا فکر می‌کنم تنها فیلمم که با فروش بالا کمتر از تصورم در گیشه موفق بود «مجنون لیلی» باشد.
چطور؟ «ماه مهربان» و «گرگ و میش» و «دختران» و «پروانگی» فیلم‌های موفقی بودند؟
«ماه مهربان» اولین فیلمم در سینما بود که موافقم یک شکست مطلق بود، چون مخاطبش کودک و نوجوان بود و در گروه سینماهای کودک اکران و بعد ازمدتی که فیلم‌ها را در این گروه نابودکردند، اساسا گروه اکرانش جمع شد، اما اکثر فیلم‌های من بازگشت اقتصادی قابل توجهی داشتند و به سود رسیدند. مثلا «گرگ و میش» را فکرکنم با 70 میلیون ساختم و فیلم 400 میلیون بازگشت اقتصادی داشت. «دختران» هم فیلم موفقی بود و در جشنواره کودک و نوجوان جایزه بهترین فیلم آن دوره وجایزه منتقدان راگرفت و ....
منظورم سود و بازگشت سرمایه نبود. تعداد مخاطبان فیلم‌هایتان را پرسیدم. به نظرم در سینما به‌نوعی بلاتکلیفید! نه مثل یک فیلمساز گیشه فیلم‌های پرفروش می‌سازید و نه یک فیلمساز محبوب منتقدان هستید که ستایش‌های آنها فروش پایین فیلم‌هایتان را جبران کند.
اصلا یکی از دلایلی که در سینما کمتر کار می‌کنم همین‌ است. زمانی با شرق مصاحبه کردم و تیتر زدند که او مهره مار دارد. من هنوز مهره مارم را در سینما پیدا نکرده‌ام. یکی از علت‌هایش هم این است که خیلی پراکنده کار کرده‌ام. از تلویزیون که بیرون آمدم، مثل طفلی بودم که از مادرش جدا شده است و سریع شروع کردم به فیلمسازی. اول گفتم فیلم سیاسی بسازم. بعد فیلم جاده‌ای را دوست داشتم و «گرگ و میش» را ساختم. بعد گفتم فیلم تجاری بسازم و گفتم گلزار و حامد بهداد و الناز شاکردوست بیایند. بعد دیدم دائماً نمی‌شود این جوری فیلم ساخت و گفتم فیلمی را بسازم که دوست داشته باشم و «دختران» را ساختم. بعد فرصتی برایم فراهم شد که چهار سال پی درپی رفتم حج واجب و دیدم کسی در باره حج فیلم نساخته و تصمیم گرفتم درباره این موضوع فیلم بسازم.
یک فیلم هم به نام «سپید و سیاه» دارید که از سال 88 تا کنون توقیف است.
«سپید و سیاه» یک «کندو»ی امروزی است که به همراه خانم پریسا شمس و با همفکری و مشورت مجید رضابالا آن را نوشتم و کار به‌شدت اجتماعی و تاثیرگذاری بود که اگر اکران می‌شد شاید می‌توانست سرنوشت هنری مرا عوض کند. یک روز جواد شمقدری مرا صدا زد و گفت این چه فیلمی است که ساخته‌ای؟ تغییراتی در فیلم انجام بده تا اکران شود. فیلم 107 دقیقه‌ای را به 74 دقیقه رساندم، ولی باز هم پروانه نمایش ندادند. الان هم با توجه به تغییراتی که در نوع ارتباطات و شبکه‌های اجتماعی به وجود آمده فیلم کهنه‌ای است. جمع‌بندی حرفم این است که کارهای پراکنده‌ای که کردم باعث شد مثل تلویزیون موفق نشوم.
گیشه سال 89 بسیار تحت تاثیر اتفاقات سال 88 بود. دوگانه اخراجی‌ها و جدایی نادر از سیمین که تا آخر سال به شکل‌های مختلف ادامه داشت فرصت دیده شدن این فیلم شما را می‌داد؟
هیچ شکی ندارم که اگر فیلم بدون ممیزی اکران می‌شد می توانست فضای دو قطبی آن زمان را بشکند.
«پروانگی» هم شکست خیلی بدی در گیشه خورد و از آخر، سوم شد. چرا این اتفاق افتاد؟
فیلم غریبی است «پروانگی». قرار بود بهروز وثوقی در فیلم بازی کند. با او مفصل صحبت کرده بودم، فیلمنامه را خوانده و موافقت کرده بود. ما آن قدر با بهروز حال کردیم که اسم قهرمان اصلی قصه را هم بهروز گذاشتیم. من و آقای نوروزبیگی در پاریس بودیم و پیش‌تولید کار را آغاز کرده بودیم که یک روز آقای شمقدری زنگ زد و گفت نمی‌توانید از بهروز وثوقی در فیلم استفاده کنید و مرا در برابر عمل انجام شده قرار داد. هیچ انتخاب دیگری هم جز سعید راد نداشتیم که اصلا گزینه خوبی نبود و حضورش به فیلم خیلی ضربه زد. البته «پروانگی» بیشتر یک فیلم تجربه گرا بود که اگر امروز قرار بر اکران داشت، قطعا در گروه هنر و تجربه اکران می‌شد.
جریان فیلم عطش چه بود؟ فیلمی که در نیمه کار رهایش کردید و خود آقای فرح‌بخش فیلم را ساخت.
حسین فرح‌بخش آنطور که شنیده‌ام آدم بدی نیست، اما نوع تفکر نداشته‌اش نماد ابتذل‌ در سینمای ایران است و دومین نفر به فاصله خیلی خیلی زیاد از او قرار دارد. به نظرم بعدها که خیلی هم دیر نیست بعنوان نماد ابتذال(یا دارای مبتذل‌ترین نگاه) بعد از انقلاب در سینمای ایران از محمدحسین فرح‌بخش نام خواهند برد. تنها افتخارش این است که فیلم‌های قبل از انقلاب را نعل به نعل کپی می‌کند. من فیلمنامه «گروگان»(اصغر هاشمی) را به یکی از شرکای آن فیلم، خانم منیژه حکمت، فروختم و دورادور با دفتر آنها آشنایی داشتم. بعد ازموفقیت سریال «خط قرمز» پیشنهاد همکاری به من داد که فیلمنامه‌ای از علیرضا بذرافشان به نام «خواب برفی» (آن زمان اصلا حرفی از عطش نبود) را به آنها دادم. رفتیم پروانه ساخت گرفتیم و به بنیاد فارابی رفتند که وام بگیرند.
اقا فرح‌بخش که همیشه گفته حتی یک ریال هم وام دولتی نگرفته و صددرصد با هزینه شخصی فیلم هایش را می‌سازد.
خب ایشان راه‌های وام گرفتن را بلد است.
در فارابی چه اتفاقی افتاد؟
آقای اربابی که مدیربخش فرهنگی بود با فیلمنامه موافقت نکرد و به‌رغم اینکه پروانه ساخت داشتیم قرار شد به فیلمنامه جدیدی فکر کنیم و من گفتم بروم سراغ فیلم دیگری که جلال دری برایم نوشته بود ولی آقای فرح‌بخش گفت نه دیگر وقت گذاشته‌ایم و اگر این جوری کار را رها کنیم ضرر می‌کنیم. کار را شروع کردیم و پیمان معادی بعد از موفقیت «آواز قو» مشغول نوشتن متن جدیدی براساس فیلم جنگل آسفالت شد. تیم خوبی هم بودیم، ولی از یک جایی فرح‌بخش در بخش کارگردانی دخالت کرد و من گفتم که حق دخالت در فیلم را ندارند. در نهایت هم به‌رغم اینکه نزدیک به 85 درصد فیلم را فیلمبرداری کرده بودیم، تصمیم گرفتم کنار بکشم. گفتم حتی اگر یک پلان را کس دیگری گرفت، اسم من به‌کلی حذف شود و خدا را شکر که این اتفاق باعث شد که فرح‌بخش هم فکر کرد می‌تواند فیلم بسازد و این جوری فیلمساز شد.
شما که فیلم‌های متنوعی ساخته‌اید، چرا فیلم جشنواره‌ای نساخته‌اید؟
«گرگ و میش» را ساخته بودم. یک شب منزل یکی از دوستان که جزو آدم‌های تاثیرگذار آن فیلم بود نمایش خصوصی داشتیم، مرحوم کیارستمی و خانم پخش‌کننده بین‌المللی فعال آن دوران و چند نفر دیگر هم آنجا بودند. به من گفتند امسال این فیلم را بفرستیم برای جشنواره کن. فقط دو پلان به آن اضافه کن تا دیده شود و جایزه بگیرد. گفتند در یک اتاق چند پلان با فضای تاریک و روشن می‌گیریم که انگار کوپه قطار است و دو شخصیت اصلی فیلم دارند به سمت تهران برمی‌گردند. روناک یونسی و خاطره حاتمی خوابیده‌اند که دست خاطره می‌افتد دور گردن روناک و دست روناک دور گردن خاطره، یعنی یک جوری بعد کشتن مرد قصه به همجنس‌گرایی می‌رسند. قبول نکردم، چون دوست ندارم مثل پازل و معادله حرکت کنم.
حرکت بر اساس پازل و معادله یعنی چی؟
یعنی جوری فیلم بسازی که جایزه بگیری.
یعنی شما به جوایز بین‌المللی خوش‌بین نیستید؟
من این سبک فیلمسازی را دوست ندارم.
یعنی با سینمای کیارستمی و فرهادی مخالفید؟
برای فرهادی احترام قایلم، اما سینمای ما فیلمسازان بهتر از فرهادی زیاد دارد. فرهادی از نظر من فقط فیلمسازی است که قواعد بازی رو خوب بلد است و می‌داند چه چیزی را کجا و چطور بسازد.
فروشنده و جدایی نادر از سیمین را دیده‌اید؟
جدایی نادر از سیمین را دوست نداشتم. فروشنده را هم که وقتی قصه‌اش را متوجه شدم، ندیدم و حس خوبی نداشتم.
از فیلم های فرهادی فیلمی هست که دوسش داشته باشید؟
شهر زیبافیلم شریف و قابل احترامی است.
از سریال‌های شما در تلویزیون خیلی کپی شده. در سینما هم شده که این اتفاق بیفتد؟
کلا در طول فعالیتم دو تله‌فیلم برای دلم ساختم. یکی به نام «نبش قلب» با بازی اسماعیل خلج که خانم آبیار از روی آن شیار143 را نوشت و ساخت. اعتراض نکردم، تابه حال هم جایی نگفته‌ام چون برایم مهم نبود. سکانس کلیدی فیلم شیار143 که رویارویی مادر با استخوان‌های پسرش هست، از فیلم من برداشت شده و من خوشحالم که فیلمی ساختم که کپی آن این قدر دیده شد و مورد توجه قرار گرفت. کافی است عنوان «نبش قلب» راسرچ کنید اتفاقا مازیار فلاحی یکی از اولین و بهترین ترانه‌هایش راروی این فصل خوانده است.
در پایان گفتگو چند اسم را می‌گویم نظرتان را بگوئید.   مسعود کیمیائی؟
هیچ وقت نتوانستم با او ارتباط برقرار کنم و فیلم‌هایش را دوست داشته باشم.
بهروز افخمی؟
فیلمسازی‌اش بهتر از مجری‌گری اوست.
رخشان بنی اعتماد؟
ارزشمندترین فیلمساز ایرانی
محمدرضا گلزار؟
یک بازیگر حرفه‌ای. سوپراستار
شهاب حسینی
دوست خوب
خانه سینما؟
هیچی! خنثی
جوادشمقدری؟
نه فیلمساز است، نه مدیر.
ایوبی؟
اصلا از او شناخت ندارم.
محمود احمدی‌نژاد؟
دروغگوی کوچک.

منبع: صدای ایران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت sedayiran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «صدای ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۶۴۳۵۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رخنه به قلب دشمن

  یکی از تازه‌ترین آثار نمایشی سیما که با این حال‌وهوا راهی آنتن شده، سریال «رخنه» به تهیه‌کنندگی مهدی شفیعی است. این سریال تلویزیونی کاری از گروه تولیدات حادثه‌ای مرکز سیمافیلم است که جایگزین «نون‌خ ۵» در شبکه یک شده است. در ادامه در گفت‌وگو با تهیه‌کننده و همچنین حمیدرضا لوافی، کارگردان سریال جزئیاتی از اثر تازه تلویزیون را آورده‌ایم‌؛ همچنین نگاهی به کارنامه کاری سازندگان و بازیگران رخنه داشتیم و از اهمیت ساخت آثار با چنین محتوایی گفتیم. 
   
قصه موفقیت‌ها
بدیهی است که توانمندی‌های علمی و نظامی هر کشور بخشی از افتخارات آن است و مسببان این پیشرفت نیز درخور ستایش هستند و در جایگاه قهرمان، شنیدن، خواندن و تماشای زندگی‌شان الهام‌بخش و در صورت پرداخت هنرمندانه جذاب است. به‌همین‌خاطر هم به لحاظ استراتژیک و همنوایی با سیاست‌های کشور و رسانه‌ملی لزوم به‌تصویرکشیدن قصه‌هایی از این دست احساس می‌شود و هم می‌تواند برای مخاطبان به‌ویژه نسل جوان تأثیرگذار و درعین‌حال سرگرم‌کننده باشد. سریال رخنه، قصه‌ای را در همین راستا روایت می‌کند. قصه‌ای به قلم مریم امینی که هم وجوه ملی و معمایی دارد و هم عشق و عاطفه و ارزش‌های خانوادگی در آن تنیده شده است. به همین سبب می‌توان انتظار داشت که موتور جذابیت این قصه خیلی زود گرم شود و مخاطبان شبکه یک سیما را به‌صورت شبانه با خود همراه سازد. حمیدرضا لوافی، کارگردان سریال در این خصوص به جام‌جم می‌گوید: جدای از بحث جاسوسی، ترور و علم به روابط خانوادگی هم در فیلمنامه پرداخته شده و چالش‌های خانوادگی به‌خوبی در مشکلات کاری شخصیت‌ها نمایان است. این ارتباط به‌خوبی در قصه درآمده است تا جایی که گاهی فراموش می‌کنم سازنده اثر هستم و درگیر قصه می‌شوم. به این ترتیب گمان می‌کنم کسانی که علاقه‌مند به فضای علمی و اکشن باشند با سریال همراه خواهند شد و دوستداران قصه‌های خانوادگی نیز از تماشای رخنه لذت می‌برند. رخنه، اولین همکاری مشترک وزارت دفاع سازمان حفاظت اطلاعات با سازمان صداوسیماست که هر شب ساعت ۲۲ و ۱۵ دقیقه روی آنتن می‌رود. این سریال برگرفته از خنثی‌سازی امنیتی‌ترین طراحی عملیات نفوذ و خرابکاری صنعتی سرویس اطلاعاتی موساد در سازمان هوافضای وزارت دفاع و صنایع دفاعی و موشکی این وزارتخانه است. سریال رخنه در ۳۰ قسمت تولید شده و همان‌طور که اشاره شد، مربوط به یکی از دانشمندان کشورمان است که روی موشک‌های ماهواره‌بر و فضایی تحقیق می‌کند و در این مسیر با تهدیدات و خطراتی از سوی بیگانگان روبه‌رو می‌شود. البته آن‌طور که دست‌اندرکاران سریال‌ گفته‌اند، داستان از تنوع گونه‌های متنوع برخوردار است و حوزه‌های امنیتی، علمی و خانوادگی را در بر می‌گیرد. رخنه علاوه بر پرداختن به ظرفیت‌های موجود در مراکز علمی و فناوری کشور در حوزه دفاعی به‌ویژه صنعت هوافضا و تلاش دانشمندان و نخبگان کشورمان در حوزه پدافندی و دفاعی جمهوری اسلامی ایران و مخاطرات و تهدیدهایی که این افراد در مسیر کارشان با آن مواجه هستند به تصویر درآورده است. در مجموعه رخنه، شهرام نجاریان مدیر تصویربرداری، حدیث نیکرو مدیر برنامه‌ریزی، شهرام متولی‌باشی صدابردار و هومن معصومی طراح صحنه هستند. حسین زندباف و محمدمصطفی رجبی به‌صورت مشترک کار تدوین را انجام دادند. موسیقی سریال نیز اثری ازآلبرت آراکلیان است.این سریال در لوکیشن‌های متفاوت تصویربرداری شده که از جمله آنها لوکیشن‎‌هایی اطراف تهران و همچنین خارج از کشور در ترکیه است. 
مهدی شفیعی که پیشتر تهیه‌کنندگی آثار متنوعی در تلویزیون مانند «تبوتاب» را برعهده داشته، او در سریال تب‌و‌تاب ملودرامی خانوادگی را به کارگردانی داریوش مختاری به تصویر کشیده بود که به نظر می‌رسید فضایی آرام و به لحاظ مناسبات تولید جمع‌و‌جورتر داشته باشد، هرچند خودش در گفت‌وگو با ما اذعان کرد که آن سریال هم به‌ظاهر این‌گونه بوده و در عمل به خاطر وجود شخصیت‌های متعدد در فیلمنامه و لوکیشن‌های متنوع با چالش‌های خاص خود در تولید مواجه بوده است. 
شفیعی درباره سریال جدیدش که با تغییر کارگردان مواجه شد، به جام‌جم می‌گوید: آقای غفاری در بخشی از کار حضور داشتند و بعد، آقای لوافی ادامه کار را در دست گرفتند که بخش زیادی از کار را شامل می‌شد. در خط اصلی قصه سه فضا داریم که یک‌خطی آن درباره یک دانشمند حوزه موشک ماهواره‌بر است که با تهدیداتی روبه‌رو می‌شود و بقیه قصه جلو می‌رود. بخشی از قصه برگرفته از واقعیت است اما طبیعی است که وارد فضای دراماتیک می‌شود و جایی بین واقعیت و قصه است. در حقیقت یک گرته‌برداری از شخصیت‌های متفاوت کردیم. یعنی مخاطب می‌تواند هر کسی را جای این شخصیت بگذارد اما مهم‌ترین آدم‌های فعال در این حوزه را می‌توان در این کاراکتر مشاهده کرد. 
وی ادامه می‌دهد: به ‌نظرم این کار، از نظر پروداکشن و فضاهایی که تجربه کردیم و موضوع و رفت‌و‌آمدها پرچالش بود و از کار قبلی من فاصله داشت. البته همزمان با کار قبلی چند سالی، درگیر فیلمنامه این کار بودم که سال قبل به تولید رسیدیم. 
شفیعی در مورد نقش‌های اصلی قصه توضیح می‌دهد: چند نقش اصلی داریم اما می‌توان گفت رامتین خداپناهی و نادر فلاح نقش‌های اصلی هستند. دیگر بازیگران این اثر به تناسب قصه به کار اضافه می‌شوند. 
این تهیه‌کننده درباره استفاده از پرونده‌های واقعی برای نگارش این سریال عنوان می‌کند: در واقع با پرونده‌های سازمان حفاظت اطلاعات و هوافضا سروکار داشتیم و با بخش صنایع وزارت دفاع هم در ارتباط بودیم. زیرمجموعه‌های وزارت دفاع در این کار دخیل بودند. وی می‌افزاید: تولید ما یک سال طول کشید اما از قبل هم هفت، هشت ماه درگیر پیش‌تولید و قبل از آن درگیر فیلمنامه بودیم. نویسنده، خانم مریم امینی از ابتدا درگیر ماجرا بود. ایشان نویسنده جوانی است که قبل از این «زندگی از نو» را در کارنامه خود داشت. این کار محصول تولیدات حادثه‌ای سیمافیلم است و به همین خاطر در این سریال شاهد صحنه‌های اکشن بسیاری خواهیم بود.  این تهیه‌کننده درباره محور اصلی سریال بیان می‌کند: نکته کار این است که حجم بسیاری از موضوعات را داشتیم و در اجرا از ویژوال افکت و بدلکاری استفاده کردیم. به همین خاطر کار سنگینی بود که به یک اثر پرچالش تبدیل شد. 
شفیعی در مورد لوکیشن‌ها هم می‌گوید: لوکیشن‌ها ایران و ترکیه بود. در تهران نقاط متفاوتی داشتیم که اطراف تهران و حاشیه را هم شامل می‌شد. مثل خجیر و پردیس و... . اثر قبلی من به نظر شهری می‌رسید و به چشم نمی‌آمد که پراکندگی لوکیشن دارد. با این حال کار جدید به لحاظ بصری متفاوت‌تر است، چون فضاهای متفاوت‌تری دارد. چالش‌های بزرگ‌تری هم نسبت به قبلی داشتیم. ۷۰ بازیگر جلوی دوربین رفتند که بالای ۴۰، ۵۰ بازیگر نقش جدی داشتند و چهره‌های زیادی حضور داشتند. هنرورها هم بالای ۱۰۰۰ مورد بود. در این کار هم چهار معرفی چهره داریم که آتیه‌دار هستند. در کنارشان، کم‌وبیش بچه‌های تئاتری هم حضور دارند. از ژانرهای ترکیبی زیادی استفاده کردیم که از ملودرام خانوادگی تا علمی و امنیتی و معمایی را شامل می‌شود. 
   
تجربه دوباره تعلیق و هیجان
اگر از علاقه‌مندان به آثار نمایشی هستید که در آنها صحنه‌های پرتعلیق، شلیک و اکشن نشان داده می‌شود، «رخنه» انتخاب خوبی برای شماست؛ چراکه در فضایی ایرانی، با قصه‌ای ملی که نشانه‌هایی در متن و فرامتن به مسأله هویت، اقتدار، امنیت، پیشرفت و البته خانواده ایرانی دارد، می‌تواند لحظات پرکششی را در روایت ایجاد کند.  حمیدرضا لوافی، کارگردان سریال رخنه پیش از این سریال «شهباز» را کارگردانی کرد که اخیرا باردیگر از آنتن شبکه فراتر در حال پخش است. او در شهباز نیز با قصه‌ای سروکار داشت که هم وارد فضای پلیسی و معمایی می‌شد و هم روایت‌های عاطفی داشت. او در سریال رخنه نیز فضایی اکشن و امنیتی را در قصه تجربه کرده است که بی‌ارتباط به اثر قبلی او در تلویزیون نیست. هرچند خود علاقه‌مند است کارگردانی در ژانرهای متفاوت را در کارنامه خود داشته باشد. وی در این‌باره و در گفت‌وگو با ما بیان کرد: کارهایی که در این ژانر کردم، موفق‌تر بوده و بیشتر دیده شده است. چون سابقه سریال شهباز را داشتم، حس کردم می‌توانم از عهده این کار بربیایم. من از جایی به بعد به کار اضافه شدم و از آن زمان تمام تلاشم را کردم که ساختار سریال به‌دلیل تغییر کارگردان آسیب نبیند. همچنین جذابیت و هیجان کار تا آخر حفظ شود. وی ادامه می‌دهد: مشتاق هستم ژانرهای دیگر را تجربه کنم. البته چون سال‌ها برای تلویزیون می‌نوشتم، ژانرهای دیگر را هم تجربه کردم. علاقه زیادی به ژانر اجتماعی دارم ولی پیشنهادهایی که سر راهم در کارگردانی قرار گرفته، من را بعه سمت ساخت آثار اکشن و امنیتی برده است.البته آنچنان که شفیعی در گفت‌وگو با ما بیان می‌کند، این سریال را علی غفاری کارگردانی می‌کرده اما پس از مدتی از گروه جدا می‌شود و عمده کار با کارگردانی لوافی به تصویر کشیده شده است. همچنین لوافی در کارهای پس‌تولید، حاضر بوده است. 
غفاری کارنامه متفاوتی در سینما و تلویزیون دارد. از «چراغ قرمز» بگیر تا «استرداد» که هم به لحاظ ژانر و هم کیفیت در دو فضای متفاوت سیر می‌کنند. در تلویزیون نیز فصلی از سریال«بچه مهندس» را کارگردانی کرد که اتفاقا فصلی بود که هم مخاطبان آن را پسندیدند و توجه مثبت منتقدان را در پی داشت. 
در ادامه گفت‌وگو با لوافی، این کارگردان در مورد چالش‌هایی که در این این سریال به‌دلیل ژانر آن و همچنین عدم حضور در ابتدای کار داشته است، توضیح می‌دهد: با چالش‌هایی روبه‌رو بودم اما تجربه سریال شهباز خیلی کمک کرد. عوامل پشت‌صحنه و همچنین مقابل دوربین خیلی همراهی کردند و زود توانستم با بازیگران هماهنگ شوم. 
وی اضافه می‌کند: سعی کردم با نویسنده همراه باشم تا سکانس‌های گرفته‌شده، لطمه نبیند. او روی بخش‌هایی که تصویربرداری شده بود و بخش‌هایی که تغییر پیدا کرده بود، تسلط داشت و همین موضوع به من کمک می‌کرد تا قصه را جلو ببرم. لوافی می‌‎گوید: بیشترین جذابیت قصه برای من اهمیت حفظ جان دانشمندان برای کشور بود. در این سال‌ها قصه‌هایی با این محوریت ساخته شده اما تمرکز این سریال بیش از گذشته بر تلاش برای حفظ سرمایه‌های ملی بود. 
این کارگردان در مورد آشنایی قبلی با سوژه سریال نیز عنوان می‌کند: شاید با سوژه هوا و فضا و عرصه موشکی آشنایی نداشتم اما در به تصویر کشیدن اقدامات جاسوسان در به خطر انداختن جان دانشمندان در سریال قبلی تجربه داشتم. 
   
نقشی متفاوت از مرد نقش‌های منفی
نادر فلاح از بازیگران اصلی سریال است. بازیگری که پیش از این او چه در قاب تلویزیون، چه سینما و تئاتر نقش‌های به‌یادماندنی که به شیوه‌ای هنرمندانه اجرا شده‌اند، بسیار به خاطر داریم. او که سابقه طولانی در عرصه نمایش دارد برای عاشقان سینما پس از فیلم سینمایی «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» ساخته سامان سالور بیش از پیش شناخته شد. او برای حضورهای سینمایی‌اش هم برنده جایزه شده و هم طعم نامزدی در جشنواره‌ها را چشیده است. اخیرا او را در سریال آتش و باد در یک نقش منفی در جعبه جادو دیدیم‌؛ نقش سرخو که خود درباره‌اش به جام‌جم گفته بود: همیشه در انتخاب‌هایم تأثیرگذاری نقش در قصه و درگیری‌های دراماتیک او با دیگر شخصیت‌ها برایم اهمیت دارد. او در رخنه فراتر از تأثیرگذاری در قصه، نقش عباس را برعهده دارد که نقش اصلی است و بسیاری از وقایع حول کنش‌ها و واکنش‌های او شکل می‌گیرد وحتی در صحنه‌هایی که حضور ندارد، بسیاری از شخصیت‌ها درباره‌اش سخن می‌گوید. 
نقش دیگری که از این بازیگر در تلویزیون دیدیم در سریال عشق کوفی بود که سال گذشته روی آنتن رفت. وی در این سریال نقش مردی علوی و متعصب را بازی می‌کرد که به شغل قصابی مشغول بود اما دخترش به او و هم‌رزمانش خیانت می‌کند.  می‌شود گفت نقش‌های منفی تخصص این بازیگر است و پیش از دیگر نقش‌ها با ایفای آنها شناخته می‌شود. نقش دیگر او در این فضا با سریال زمین گرم در خاطره‌ها مانده است. بازی کم‌نقص و هنرمندانه او شخصیت استوار(پدر اصلان) را تأثیرگذار می‌کرد و حتی تا حد زیادی بار جذابیت مخاطبان به قصه را بر دوش می‌کشید. شخصیتی از اوج و به حضیض می‌رسد و فلاح باید تناقض‌های او در طول زمان را به تصویر می‌کشید. وی در مصاحبه‌ای درباره علاقه‌اش برای فاصله گرفتن از نقش‌های منفی بیان کرده بود: دوست دارم از نقش‌های منفی فاصله بگیرم، گرچه در تمام قصه‌ها شخصیت‌های منفی حس خوبی در مخاطب ایجاد نمی‌کند اما این نقش‌ها عملگرا هستند. ولی دلم می‌خواهد کمی از این شخصیت‌ها فاصله بگیرم و نقش‌هایی را بازی کنم که در عین عملگرا بودن، مثبت هم باشند و در ذهن مردم به‌عنوان شخصیت مثبت جا بیفتند و من به‌عنوان بازیگری تعریف نشوم که فقط نقش منفی بازی می‌کند. 
این بازیگر که توانایی در ادای لهجه کرمانی به‌علت اصالت خود دارد تا امروز در برخی نقش‌ها از این خصیصه در خدمت شیرین‌تر کردن اثر بهره گرفته است. البته توانایی او در نقش‌های کمدی فراتر از استفاده ابزاری از لهجه است و بیشتر بر شناخت او از مخاطبان سوار است. برای مثال در سریال زیرخاکی او در یکی از نقش‌های منفی که گاهی نوک‎زبانی حرف می‌زد در خاطره‌مان مانده است اما در قالب نقش‌های مثبت هم از این بازیگر توانایی سراغ داریم. همان‌طور که اشاره شد او در سریال رخنه، رخت شخصیتی متفاوت را بر تن کرده است تا بار دیگر گوشه‌ای از هنر خود در رشته نمایش را به رخ بکشد و باید دید آیا باز هم با موفقیت سر از این آزمون بیرون می‌آورد یا خیر. با توجه به آنچه فلاح درباره علاقه‌اش به نقش‌های مثبت اما عملگرا بیان کرده بود، انتخاب نقش عباس و حضور او در این نقش می‌تواند جامه‌عمل پوشاندن به همین خواسته باشد که البته با توجه به اصلی بودن این نقش، تأثیر بیشتری هم روی روند قصه خواهد داشت و فرصت خوبی برای درخشیدن دوباره یا درخشش بیشتر این بازیگر ۵۱ ساله باشد؛ فرصتی که پیش از این در ابعاد کمتر برای او رقم خورده بود. 
   
گزیده‌کار اما مؤثر
رامتین خداپناهی، دیگر بازیگری است که در سریال رخنه نقش محوری دارد و مقابل نادر فلاح، یک زوج هنری تازه و البته متفاوت را رقم می‌زنند. خداپناهی جزو بازیگران گزیده‌کار است که در حرفه و هنر خود، روشی منحصر‌به‌فرد دارد. یکی از پررنگ‌ترین خاطرات مخاطبان تلویزیون از بازیگران به نقش ستار بیابانی در سریال «فقط به خاطر تو» محصول سال ۱۳۸۲ برمی‌گردد. او که پیش از این هم آثاری را در سینما و تلویزیون داشت در این سریال شخصیتی هوشمند و البته جاه‌طلب را به نمایش گذاشته بود و پس از آن نیز در نقش‌های مختلف دیده شد که البته شمارشان با توجه به توانایی این بازیگر می‌توانست بیشتر هم باشد. یکی از نقش‌های متفاوت او در سریال بانوی عمارت بود که در فضایی تاریخی روایت می‌شد؛ خاطرتان باشد خداپناهی در این سریال نقش برادر بزرگ‌تر فخری (فخرالزمان) را بازی می‌کرد که مردی عاقل و خانواده‌دوست بود. آخرین نقش‌آفرینی او در تلویزیون باز در ژانر تاریخی در سریال گیل‌دخت بود که آن هم قصه‌ای از دوران قاجار را روایت می‌کرد. سریالی که سال ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲ روی آنتن بود و این روزها بار دیگر از شبکه  آی‌فیلم پخش می‌شود. 
خداپناهی در سریال رخنه نیز ژانری متفاوت را تجربه کرده و نقشی متمایز را به‌عهده دارد که باید دید در قاب تصویر چگونه از آب در‌می‌آید. او در این سریال نقش یکی از فعالان بنام حوزه هوا و فضا را برعهده دارد که در ادامه قصه با پیچیدگی‌های شخصیت او بیشتر آشنا می‌شویم. 
لوافی‌(کارگردان) درباره تفاوت نقش دو بازیگر اصلی به ما می‌گوید: خیلی متفاوت از کارهای قبلی کارنامه آنهاست و توانمندی‌های شاخصی را از این دو عزیز می‌بینیم که پیش از این، شاهدش نبودیم. 
   
رخنه نقش‌آفرینان به قلب قصه
در سریال رخنه هم چهره‌های آشنا و مشهور حضور دارند و هم بازیگران جوان و کمتر شناخته شده که احتمالا این مجموعه نمایشی سکویی برای معرفی بیشتر آنان به مخاطبان خواهد شد. ترکیب چهره‌های تازه و حرفه‌ای در عالم بازیگری یکی از باورهای شفیعی در تولید سریال است که در «تب و تاب» نیز شاهدش بودیم. او در این خصوص به جام‌جم می‌گوید:از میان بازیگران متعددی که در سریال رخنه حضور دارند، می‌توان به نادر فلاح، رامتین خداپناهی، امیرحسین صدیق، بهرام ابراهیمی، مریم کاویانی، نیلوفر شهیدی، حدیث نیکرو، سپیده خداوردی، علیرضا جلالی‌تبار، ایوب آقاخانی، علیرضا مهران، علیرام نورایی، خسرو شهراز، اتابک نادری، افشین نخعی، شهین تسلیمی، آتیه جاوید، مهدی علیپور، حسن اسدی، امیر حامد و...اشاره کرد. 
مهدی علیپور در گفت‌وگو با جام‌جم درباره نقشش در این سریال بیان کرد: رخنه، موضوعی امنیتی ــ اطلاعاتی دارد که من نقش مهندسی را بازی کرده‌ام که درگیر یک قصه عاشقانه قدیمی است. 

نگاهی به سریال‌های تلویزیونی که در سال‌های اخیر با موضوع امنیتی عرضه شدند.
گاندو/ جواد افشار / ۱۳۹۸
خانه امن/ احمد معظمی/ ۱۳۹۹
گاندو ۲/ جواد افشار/ ۱۳۹۹
شهباز/ حمیدرضا لوافی/ ۱۴۰۱
محرمانه/ محمود معظمی/ ۱۴۰۲
ترور/ خیرا...  تقیانی‌پور/ ۱۴۰۲
رخنه/ حمیدرضا لوافی و علی غفاری/ ۱۴۰۳

دیگر خبرها

  • تلویزیون بی‌خیال گربه‌های عیاری شد؟ بازگشت «۸۷ متر»
  • اعتراف یک کارگردان: من از نزول خوار‌ها پول می‌گرفتم تا...
  • اعتراف یک کارگردان: من از نزول خوار‌ها پول می‌گرفتم
  • اعتراف یک کارگردان: من از نزول خوارها پول می‌گرفتم تا...
  • دانلود سریال افعی تهران قسمت 10 با حجم رایگان
  • سریال «بدل» به تلویزیون می‌رسد
  • رخنه به قلب دشمن
  • (ویدئو) سکانس جنجالی در مورد شاه در یک سریال ایرانی
  • کارت قرمز به جای تشویق به نجات جان! اخراج بازیکن به خاطر درخواست کمک برای هوادار بیمار
  • چرا پخش یک سریال از تلویزیون با بازی پژمان جمشیدی متوقف شد؟